القصر زجاجی : كاخ شیشه ای
كان لسلیمان جیش قوی من الانسان و الطیر و الحیوان .
سلیمان علیه سلام سپاهی نیرومند از انسان و پرنده و حیوان داشت .
فی یوم من الایام : در روزی از روزها
خرج سلیمان لتفقد جیشه .... فنظر بدقة و سال :
سلیمان برای پرس و جو كردن ازسپاهش خارج شد پس بادقت نگاه كرد و پرسید :
این الهدهد ؟ هدهد كجاست ؟
الطیور : سیدنا ! ... الان ذهب لعمل . پرندگان : سرورما ! الان رای كاری رفت .
غضب سلیمان لغیاب الهدهد. سلیمان علیه سلام از غیبت هد هد خشمگین شد .
بعد ساعات رجع الهدهد . بعد از چند ساعت هدهد برگشت .
این ذهبتَ یا هدهد ؟ كجا رفتی ای هدهد؟
یا سیدی ! لقد كشفتُ شیئا عجیبا . ای سرورم ! چیز عجیبی كشف كرده ام .
ماذا كشفتَ ؟ چی كشف كردی ؟
وجدتُ امراة تحكم فی مملكة سبا و لها جیش قوی و عظیم .. والناس فیها یعبدون الشمس و یسجدون لغیر الله .
زنی را یافتم كه در مملكت سبا حكومت میكند و سپاهی نیرومند و بزرگ دارد . و مردم در آن خورشید را می پرستند و برای غیر خدا سجده می كنند .
عجیب! هل تصدق ؟ عجیب است . آیا راست میگویی ؟
نعم . نعم . سیدی ! بله . بله . سرورم
فكتب سلیمان كتابا لملكة سبا . پس سلیمان نامه ای به ملكه سبا نوشت .
انه من سلیمان و انه بسم الله الرحمن الرحیم .
بدرستیكه آن از جانب سلیمان است . به درستی كه آن به نام خداوند بخشنده مهربان است .
فی قصر الملكة : در كاخ ملكه
الملكة : هذا كتاب یطلب ترك دیننا . ملكه این نامه ای است كه ترك كردن دینمان را می
الوزراء : نحن اقویاء ولا خوف علینا . وزیران : ما نیرومندیم و هیچ ترسی نداریم .
الملكة : لا . لا . انا اذهب الیه . ملكه: نه . نه . من به سویش میروم .
انّ الملوك اذا دخلوا قریة أفسدوها . قطعا پادشاهان هنگامی كه وارد شهری شوند در آن جا فساد ایجاد می كنند .
فی قصر سلیمان : در كاخ سلیمان
سلیمان ! یا ایها الملأ ! اطلب منكم عرش ملكةسبا قبل وصولها !
سلیمان : ای بزرگان ! تخت حكومتی ملكه سبا را قبل از رسیدنش ازشما میخواهم .
ثمّ امر سلیمان ببناء قصر زجاجی فوق میاه البحر .
سپس سلیمان دستور به ساختن قصری شیشه ای روی آبهای دریا داد را داد.
الملكة فی القصر الزجاجی . ملكه در كاخ شیشه ای
یا عجبا ... هذا عرشی .! هذا ماء . هذا بحر .! انا اغرق الان ..!
عجب . این تخت حكومتی من است . این آب .. این دریا .. هم اینك من غرق می شوم .
سلیمان : لا .. لا .. هذا زجاج ، لا ماء .
سلیمان : نه .. نه .. این شیشه است نه آب ..!
الملكة : هذه معجزة . ملكه : این معجزه است .
فنظرت الی السماء و قالت :
پس به آسمان نگاه كرد و گفت :
رب انی ظلمتُ نفسی و اسلمتُ مع سلیمان لله رب العالمین .
پروردگارا من به خودم ظلم كردم و همراه سلیمان در برابر خداوند پروردگار جهانیان تسلیم شدم .